سخن‌ها

بهترین سخن‌ها به زبان ساده

سخن‌ها

بهترین سخن‌ها به زبان ساده

۲۹ مطلب با موضوع «فلسفه به زبان ساده» ثبت شده است

در پست قبل با مفهوم وجود و ماهیت آشنا شدیم.

حال در متن واقع حقیقت واحد بیشتر نداریم یعنی فقط ماهیت متن واقع را پر کرده است یا فقط وجود واقع پر کرده است

همچنین می توان گفت که هر دوی آنها اصالت دارد و متن واقع را پر کردند زیرا مستلزم این حرف این است که از هر چیزی در واقعیت دو تا وجود داشته باشد.

 

این در حالی است که در خارج ما با شیء واحدی سر و کار داریم.

 

اینجاست که با دو اصطلاح اعتباری برای حیثیت ماهیت و اصالت برای حیثیت وجود روبرو می شویم.

 

.............

آیا ماهیت فقط اموری ذهنی است؟

اعتباری بودن ماهیت به این معنی نیست که ماهیات تنها اموری ذهنی هستند.

به طوری که در خارج هیچ ریشه ای ندارند و هنگامی که در مواجهه با اشیای خارجی قرار می گیرد و می خواهد به تقسیم بندی و تمیز آنها بپردازد آنها را می سازد.

 

پس اعتباری یعنی چی؟ (انتزاعی بودن)

اعتباری بودن به معنای انتزاعی بودن این حیثیت است.

انتزاع همانگونه که از معنای لغوی آن برمی آید به این معناست که این مفهوم از همان متن خارجی و شیء واقعی اخذ شده است.

بدون آنکه ذهن از خود چیزی بر آن متن واقعی بیفزاید!

یعنی ذهن در اینجا حالت انفعالی دارد و فعال.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ماهیت چیست؟

ما همواره اشیای خارجی را به واسطه ویژگی های متفاوت و گوناگون نشان از یکدیگر می شناسیم مثل درخت بودن سنگ بودن رنگی بودن و...

نام این قالب های امتیاز بخش را ماهیت می گذاریم

................

وجود چیست؟

ما در عین حال که اشیای خارجی را متمایز از یکدیگر درک می‌کنیم آنها را به عنوان اشیایی که در متن واقع وجود و حضور دارند میشناسیم

با این ویژگی است که همه اشیا با ماهیات متفاوت برای ما یکسان جلوه می کنند

 

(همه چیز در وجود داشتن در متن واقعیت مشترک هستند و وحدت دارند)

 

منبع:

مبانی و اصول عرفان نظری، سید یدالله یزدان پناه، به نگارش سید عطا انزلی، صفحه۱۷۳

 

تعریف امور حقیقى و امور اعتبارى‏

موجودات از یک نظر به دو قسم تقسیم مى‏شوند.

هر معنایى که ما آن را ادراک مى‏کنیم:

 

1- حقیقی:

یا براى آن ادراک، واقع و مصداق خارجى وجود دارد؛ چه ادراک کننده‌‏اى باشد یا نباشد.

مانند جواهر خارجى از قبیل جماد و نبات و حیوان و امثال اینها؛

 

2- اعتباری:

یا براى آن ادراک، واقع و مطابق و مابازاء در خارج وجود ندارد.

یعنى اگر این ادراک ما نباشد، آن نیز وجود نخواهد داشت. مثل «مالکیت»؛

زیرا چیزى از مالکیت، غیر از مملوک مثلًا زمین و خود مالک مثلًا انسان در خارج نمى‏یابیم تا به آن «مالکیت» اطلاق کنیم؛ بلکه مالکیّت معنایى است که وجودش استوار به ادراک است و اگر آن ادراک و اعتبار نباشد، نه ملکى وجود دارد و نه مالکى و نه مملوکى؛ بلکه فقط انسان مى‏ماند و زمین.

 

 

قسم اوّل از این ادراکات، «حقیقت» و قسم دوم، «اعتبار» نام گرفته است. ما این مطلب را در کتاب «اعتبارات» خویش، مُبَرْهَن ساخته‏ایم که هر امر اعتبارى تکیه به یک امر حقیقى و تکوینى دارد که تحت آن است یعنى امور اعتبارى داراى ریشه تکوینى است.

پس هنگامى که ما خوب بررسى و تأمل مى‏کنیم به این مطلب دست مى‏یابیم که تمامى معانى مربوط به انسان و ارتباطهاى که بین خود این معانى وجود دارد، امورى اعتبارى و وهمى هستند؛ مثل مالیکت و اختصاصات آن و ریاست و معاشرتها و مسائل مربوط به آن و امورى از این قبیل.

این احساس نیاز در انسان براى رفع احتیاجات اولیّه خود در زندگى اجتماعى و مدنیّت و نیز براى جلب خیر و سود و دفع شرّ و ضرر، اعتبارات را به وجود آورده است.

 

 

منبع:  طریق عرفان (ترجمه رسالة الولایة)،ص: 10

 

یعنى ممکن نیست که شیئى واحد، در آنِ واحد، نه انسان باشد باشد و نه ناانسان. 

 

ارتفاع: نه این و نه آن؛

اجتماع: هم این و هم آن

 

 

منابع: 

- سایت حوزه کوچک ما (hawzah.blog.ir)

 

- منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1

 

-شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی، ج1

 

-تحریر منطق، دکتر علی شیروانی

 

 

 

این مساله مسلم است که وجود اصیل است و ماهیت اعتباری 

مثل تصویر خودتون توی آینه  ...

یعنی وقتی شما خودتون رو توی آینه می بینید، شما واقعیت دارید ولی تصویری که در آینه هست، درسته خیلی درست داره شما رو نشون میده، ولی این تصویر شماست نه خودتون!

پس وجود است که حقیقت داره نه ماهیت 

ماهیت فقط حکایت می‌کنه ولی وجود اصل است و حقیقت داره

 

 

 

 

 

قاعده الواحد = الواحد لا یصدر عنه الّا الواحد

 

با توجه به قاعده الواحد، فقط از خداوند متعال، یک مخلوق ایجاد میشود و شده است.

تا اینجا درست.

مخلوق باید یکی باشد، ولی این همه مخلوقات از کجا اومدن؟🤔

 

خب یکبار دیگه با دقت نگاه کنیم.

 

مخلوق، با توجه به مخلوق بودنش، مثل خداوند متعال نیست.

اگر خداوند متعال را نور محض تصور کنیم، این مخلوق هم نور خداوند را دارد

و هم از آن جهت که مخلوق است و عین خداوند متعال نیست (واجب الوجود و نورالانوار نیست) یک جهت ظلمتی هم دارد

 

دیدید چه باحال درست شد😂

این مخلوق، در وجودش:

۱- یک جهت نورانی دارد

۲- یک جهت ظلمت هم دارد.

پس کثرت در او بوجود آمد و دو تا شد.

 

این مسیر کثرت از اینجا که اول کاره باز میشه و تا الان که من و تو و همه هستیم، اینجوری کثرت بوجود اومده.

 

و تمام 😊😚😙

 

 

منبع:  حکمت اشراق، حجت الاسلام یدالله یزدان پناه، جلد دوم، صفحه ۸۰ و ۸۱

 وجود  ماهیت نیست و نمی تواند برای افراد خود چون جنس باشد؛

چون تشکیک در وجود راه دارد، ولی در ماهیت، تشکیک راه ندارد.

به همین راحتی 

 

منبع:  حکمت اشراق، حجت الاسلام یدالله یزدان پناه، جلد اول، صفحه ۳۴۹

 

 

اشتراک لفظی وجود یعنی مثلا وجود در "وجود فرش" غیر از معنای آن در "وجود کتاب" خواهد بود و در این صورت، اگر وجود یکی(مثلا فرش)  برداشته شود، در برابر آن تنها عدم فرش قرار نمی گیرد، بلکه حالت سومی نیز متصور است که همان وجودات اشیاء دیگر که به معانی دیگری هستند، خواهد بود.

در نتیجه، ارتفاع نقیضین (نه (وجود فرش) و نه (عدم فرش) ) پیش خواهد آمد.

 

پس وجود اشتراک معنوی است.

 

منبع:  حکمت اشراق، حجت الاسلام یدالله یزدان پناه، جلد اول، صفحه ۳۳۳

اصل عدم تناقض دو بخش دارد: 

۱- امتناع اجتماع نقیضین

۲- ارتفاع اجتماع نقیضین

 

پس اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین محال است.

 

اجتماع نقیضین:

نمی توان چیزی هم باشد و هم نباشد.

مثلا من در اینجا هستم یا نیستم؛ نمی شود هم باشد و هم نباشم

ارتفاع نقیضین:

امکان ندارد چیزی نه موجود باشد و نه معدوم؛ یعنی نمی توان حالت سومی را فرض کرد که نه وجود آن چیز باشد و نه عدم آن چیز. 

 

 

منبع:  حکمت اشراق، حجت الاسلام یدالله یزدان پناه، جلد اول، صفحه ۳۳۳

مفاهیم ذهنی مثل کلیت و جزئیت و ... موطن مقررشان ذهن و اتصافشان هم در ذهن است.

ولی مفاهیم فلسفی اگر چه عروضشان ذهنی است؛ اما اتصافشان خارجی است.

 

 

منبع: حکمت اشراق، حجت الاسلام یزدان پناه، جلد اول، ص ۲۷۳