سخن‌ها

بهترین سخن‌ها به زبان ساده

سخن‌ها

بهترین سخن‌ها به زبان ساده

۳ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

بدل‌ اسمی‌ است‌ غالباً جامد که‌ بدون‌ واسطه حرف‌ عطف‌پس‌ از اسمی‌ دیگر به‌ منظور تقریر، تأکید و توضیح‌ آن‌ می‌آید و مراد اصلی‌ گوینده‌ است‌، و همین‌ ویژگی‌ آن‌ را از دیگر توابع‌ ( صفت‌، عطف‌ بیان‌، عطف‌ نسق‌، تأکید) که‌ در حقیقت‌ مکمل‌ و مفسر متبوعند، نه‌ مراد و مقصود اصلی‌، متمایز می‌سازد؛ مانند جمله جائنی‌ زیدٌ اخوک‌

 

تابع و متبوع را در اینجا به ترتیب "بدل" و "مبدل‌منه" می‌نامند. به عنوان مثال "علیٌ" در عبارت «قالَ الإمامُ علیٌ (علیه‌السلام)»، بدل و تابعی است که حکم (قال) نسبت داده شده به متبوع (الامام)، به آن نسبت داده می‌شود

منبع:ویکی فقه

اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْـخَـفـآءُ وَ انْـکَـشَـفَ الْـغِـطآءُ

.

وَ انْـقَـطَـعَ الـرَّجـآءُ وَ ضـاقَـتِ الاْ رْضُ وَ مُـنِـعَـتِ السَّـمـآءُ

.

وَ اَنْتَ الْـمُـسْـتَـعـانُ وَ اِلَیْکَ الْـمُـشْـتَـکـى وَ عَـلَـیْـکَ الْـمُـعَـوَّلُ

.

فِـى الـشِّــدَّةِ وَ الـرَّخــآءِ اَلـلّـهُمَّ صَـلِّ عَـلى مُـحَـمَّـد وَ الِ مُـحَـمَّـد

.

اُولِــى الاْمْرِ الَّــذینَ فَـرَضْـتَ عَـلَـیْـنا طـاعَـتَـهُـمْ وَ عَـرَّفْـتَـنـا بِـذلِکَ

.

مَـنْـزِلَـتَـهُـمْ فَـفَـرِّجْ عَـنّـا بِـحَــقِّــهِــمْ فَــرَجـاً عـاجِــلا قَــریـبـاً کَـلَـمْـحِ الْـبَـصَرِ

.

اَوْ هُـوَ اَقْـرَبُ یا مُـحَـمَّـدُ یـا عَـلِىُّ یـا عَـلِـىُّ یـا مُـحَـمَّـدُ اِکْـفِـیـانـى

.

فَـاِنَّـکُـما کـافِـیانِ وَ انْـصُـرانـى فَـاِنَّــکُما نـاصِـرانِ یــا مَــوْلانـا یـا صاحِب الزَّمانِ

.

الْـغَـوْثَ الْـغَــوْثَ الْـغَــوْثَ اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى

.

الـسّــاعَـةَ الـسّــاعَــةَ الـسّــاعَــةَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ

.

یـا اَرْحَــمَ الــرّاحِـمـیـنَ بِــحَـقِّ مُـحَـمَّـد وَ الِـهِ الـطّـــاهِـــریـنَ

این یادداشت ها از کتاب منطق ۲ آقای محمود منتظری مقدم می باشد.

تعریف جدل:

جدل در لغت به معنای ستیزه جویی و لجاجت ورزیدن در خصومت‌های استدلالی است که غالباً با نیرنگ همراه است.

در اصطلاح به معنی صناعتی است که آدمی با آن می‌تواند از مقدمات مسلم و مورد قبول طرف مقابل و یا از مقدمات مشهور استفاده کرده و مطالب مورد نظر خویش را اثبات یا رد کند.

 

جدل با مناظره تفاوت دارد در جدل مقصود اصلی "الزام و اسکات خصم" که در بسیاری از مواقع حیله گری در بحث برای رسیدن به مقصود انجام می‌گیرد ولی در مناظره چنین نیست ؛ در مناظره دو طرف که دارای عقیده‌ای مخالفند با یکدیگر به بحث می‌پردازند بدون آنکه قصد الزام یا اسکات یکدیگر داشته باشند. قرض اصلی در مناظره حقیقی، کشف واقعیت است.

در روزگار ما چه دنیای رایانه و اینترنت و تبادل اطلاعات می باشد عرصه این گونه جدل ها به مراتب داغ تر و جدی تر از جدول های گفتاری است.

 

دلایل استفاده از جدل:

۱- درست نبودن مدعای شخص از یک سو و عدم امکان اقامه برهان بر آن از سوی دیگر

۲-دشوار بودن فهم برهان برای توده مردم

۳- عجز و ناتوانی استدلال کننده برای سازماندهی برهان و یا درک صحیح آن

۴- تناسب نداشتن فهم برهان برای بسیاری از نو آموزان یک رشته علمی

 

 

ارسطو قواعد فن جدل را مدون ساخت و به این ترتیب رسالت توپیک یا طوبیقا پدید آمد.

 

مقایسه جدل با برهان:

جدل و برهان هر دو استدلالی هستند که مفید تصدیق اند اما تفاوت هایی دارند:

۱-جدول مفید تصدیق جاذبه ای است که مطابق با حق بودن در نتیجه آن اعتبار نشده است اما درباره آن نه تنها چنین امری اعتبار شده بلکه در متن واقع نیز چنین امری محقق است.

۲-در مقدمات برهان باید یقینی یعنی تصویر جاذبه ثابت مطابق با واقع باشد اما مقدمات جدول یا باید مشهور باشد و یا مسلم و مقبول طرف مقابل و به هیچ عنوان مطابقت آنها با واقع شرط نیست.

۳- جدول همواره به دو شخص متخاصم قائم است ولی در اقامه برهان گاه برای خود شخص صورت می گیرد زیرا هر انسانی با قطع نظر از اینکه بخواهد برای دیگری هستی را اثبات یا ناصوابی را ابطال کنند خود به برهان و مقدمات یقینی برای درک واقعیت نیاز دارد.

 

۴- برهان تنها به صورت قیاس یا استدلال مباشر منتج یقین تالیف می‌شود برخلاف جدل که به شکل استقراء و تمثیل نیز می آید.

 

 

مقایسه جدل با مغالطه:

صناعت جدل با مغالطه در دو امر با هم اشتراک دارند هر دو در مقام استفاده تصدیق جازمند و دیگر اینکه به موضوع خاص اختصاص ندارند.

تفاوت ها:

قلمرو جدول تنها به حوزه تصدیقات محدود می شود در صورتی که دامنه مغالطه به مراتب وسیع تر است چه اینکه علاوه بر تأثیرات در بخش تصورات و تعریف نیز مقاله می تواند انجام شود

مقدمات به کار رفته در جدول مشهورات و مسلمات است در حالی که موادی مغالطه وهمیات و مشبهات است.

هرچند در جدول شخص در مقام ایجاد تصویر لازم است و ما مطابق با حق بودن در آن اعتبار نشده است در حالی که در مغالطه شخص مغالطه موظف به ارائه تصویر جاذبه ای است که مطابق با حق باشد هرچند در مقام استدلال به چنین امری پایبند نبوده و از آن را ایجاد می‌کنند که در متن واقع مطابق با حق نیست.