۱. وجود خودمان را به علم حضوری و بدون واسطه درک می کنیم.
۲.چون هر موجودی یا خودش باید عین وجود باشد و یا از عین وجود به وجود آمده باشد پس این خودمان یا موجودات اطراف ما یا باید عین وجود باشند و یا باید به عین وجود ختم شوند.
به قول فیلسوفان: باید هر مابالعرضی (مثل شوری برای آب) حتما باید به یک ما بالذاتی (مثل شوری برای نمک) ختم شود.
۳.عین وجود، عین کمال است.
زیرا هرجا پای 《نقص》 در میان است، حتماً پای 《عدم》 در میان است. پس وقتی عین وجود داریم باید عین کمال داشته باشیم. یعنی عین وجود باید هیچ نوع محدودیتی نداشته باشد، مثل عین شوری که از نظر شوری هیچ محدودیتی ندارد.
۴.خود ما و موجودات اطراف ما سراسر دارای محدودیت و نقص هستند. مثلا من، الآن در یک جایی هستم و در جای دیگر نیستم.(محدود به یک مکان هستم)
و همچنین چیزی هستم و چیز ها نیستم(من فقط انسان هستم و سنگ و گل و ... نیستم و این محدودیت است)
۵. حالا که من و موجودات اطرافم وجود داریم و از طرفی هم عین وجود نیستیم، پس باید به عین وجود که همان کمال مطلق است، ختم میشویم.